امروز : شنبه، ۹ اسفند ، ۱۳۹۹ - 16 رجب 1442
نلسون ماندلا، سودای گذشت و بردباری
نشستهای ماهانه-پایگاه تحلیلی بنیاد باران: یکصدوسومین نشست تخصصی ماهانه بنیاد باران با موضوع نلسون ماندلا سودای گذشت و بردباری، در محل مرکز همایشهای بینالمللی رایزن با حضور سیدمحمد خاتمی برگزار شد. در این نشست، جاوید قربان اوغلو (سفیر پیشین وزارت امور خارجه) و احمد موثقی (استاد توسعه و اقتصاد سیاسی دانشگاه تهران) سخنرانی کردند که […]
نشستهای ماهانه-پایگاه تحلیلی بنیاد باران: یکصدوسومین نشست تخصصی ماهانه بنیاد باران با موضوع نلسون ماندلا سودای گذشت و بردباری، در محل مرکز همایشهای بینالمللی رایزن با حضور سیدمحمد خاتمی برگزار شد. در این نشست، جاوید قربان اوغلو (سفیر پیشین وزارت امور خارجه) و احمد موثقی (استاد توسعه و اقتصاد سیاسی دانشگاه تهران) سخنرانی کردند که شرح آن در ادامه آمده است:
احمد موثقی: رویکرد گاندی و ماندلا دموکراسی درونی و اخلاقی است
من موضوع سخنرانیام را خواستم از منظر اقتصاد سیاسی توضیح دهم و ابعاد مختلف واقعیت اجتماعی که به قول لوکاچ، واقعیت اجتماعی را در کلیت آن باید دید. برداشت ما از منظر اقتصاد سیاسی این است که ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی درهم تنیده هستند، سه محور را در سه بعد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی توضیح می دهم، به این ترتیب صلح، توسعه و دموکراسی مخصوصا در عصر جهانی شدن. در واقع در بعد فرهنگی بسیار مهم است ما یک ذهنیت و نگاهی شخصیتی و نظام باورها و ارزشهایی داشته باشیم بر مدار صلح، مسالمت و مدارا و محبت که از جنبشهای صلح از بزرگانی مثل گاندی و ماندلا الهام میگیرند که در سطح جهانی نظریهپردازانی این موضوع را بسط میدهند. محور بعدی دموکراسی است که در ساختار سیاسی باید پیوندی داشته باشد با بعد فرهنگی که مبتنی بر صلح است و بعد سوم توسعه است که فراتر از رشد اقتصادی است. اگر ما یک نگاه سیستمی نداشته باشیم و نگاه اقتصاد سیاسی را لحاظ نکنیم، صلح تقلیل پیدا می کند به آتشبس در سطوح داخلی و بینالمللی. در بعد سیاسی و مسئله دموکراسی به یک تقلیلگرایی منجر میشود یعنی به انتخابات تقلیل پیدا میکند. در بعد اقتصادی تقلیل پیدا میکند به رشد اقتصادی که با توسعه اقتصادی خیلی فرق میکند. یک سنت فکری ارسطویی داریم که بین اخلاق و اقتصاد، بین حقوق سیاسی- مدنی و حقوق اقتصادی ارتباط میدهد و کسانی مثل کارل پولانی، آنتونی گیدنز و آمارتیا سن، هم در این حوزه اینها را به هم ارتباط میدهند. آمارتیا سن در کتاب معروفش میگوید فقر همان اندازه مانع آزادی است که استبداد. محور صلح در واقع با الهام از گاندی و ماندلا، که این بزرگان هم افکارشان ریشه در فرهنگ کشور خودشان دارند و هم ریشه در مدرنیته و هم رگههایی از پستمدرنیسم در افکارشان دیده میشود. فرصت نیست که وارد عقبه فکری گاندی و ماندلا بشویم، ولی با توجه به عقبه فکری آنها در سنتهای خودشان، در بحث حقیقت، آزار نرساندن به دیگری، دوست داشتن دیگران و حتی دوست داشتن دشمن، مدارا و گفتوگو، تعبیر گاندی بسیار جالب است، عصارهای از مطالعات ادیان دارد و میگوید همه ادیان برای حقیقت و عدالت است. اما جالب است که میگوید ادیان توحیدی چون تکثر را نمی پذیرند، اهل گفتوگو و مدارا و تحمل نیستند. چون توحیدی هستند و می گویند حقیقت واحد است اما ما هم در دین خودمان و هم در تعبیر گاندی داریم که حقیقت واحد است ولی در دسترس من و شما نیست و ما نسبی به آن دسترسی داریم. یعنی هم با رویکردهای پوزیتیویستی و هم در مساثل هرمنوتیک میگویند که ما حقیقت را قبول داریم اما به آن دسترسی نداریم و حقیقت در عمل برای ما نسبی است. این نسبی بودن و ظرف محدود انسانها، جمع زده میشود به اینکه خدا وجود دارد، در عین حال ما دسترسی به آن نداریم. به این ترتیب همه بهرهای از حقیقت بردهاند و هیچکس مطلق نیست و در اینجا زمینهای برای تکثر، تفاوت، تنوع و تحمل و مدارا فراهم میشود. خود گاندی در واقع به عشق رسیده بود اما برای آنکه سوءتعبیر نشود، آمد و گفت حقیقت، خداوند است.
در مسئله «خود»، ما در اقتصاد سیاسی و در نظریات پستمدرنیستی شاهد تعریف آن هستیم و مدرنیته یعنی پیدا کردن خود، تحقق خود، کرامت انسانی و استقلال که انسان آزاد و مستقل باشد، خودش را پیدا کند و بشود. در واقع ما در تعالیم دینی خودمان هم این را داریم اما به علت قرائتهای خاصی که از آن میدهیم، قضیه خراب میشود. پیدا کردن خود، تحقق خود و خودشکوفایی خیلی موضوع عمیقی است و خیلی کمک میکند به اینکه انسانهای آزاد و مختار و مستقل پرورش پیدا کنند. منتها این پیدا کردن خود و این بعد فرهنگیاش ارتباط دارد با ساختارها، یعنی من از منظر اقتصاد سیاسی که به آن نگاه کنم حتی در دین ما هم وجود دارد. در بعد اقتصادی نیز وقتی که فقر و فلاکت هست، بیکاری هست، چگونه خود را پیدا کنیم؟ چگونه عزت نفس داشته باشیم؟ که در دین ما هم آموزههای فراوانی دربارهاش وجود دارد. در واقع ما به دلیل ساختارهای ناعادلانه آن بحث عدالت را مطرح میکنیم که فقط در توسعه مستتر است و با رشد اقتصادی که کشورها عموماً همان را تجربه میکنند و مسائل اساسی جامعه از منظر توسعهای حل نمیشود.
با فقر و بیکاری، آن «خود» محقق نمیشود. اساسا یک منشا پیدایش خود و عزت نفس و استقلال، کار و اشتغال مولد است. اگر در حوزه اقتصادی این اختلالات وجود داشته باشد، دچار از خودبیگانگی و نفی خود خواهیم شد و در اینجا برخلاف آنچه مارکس میگوید که کار موجب از خودبیگانگی میشود، بیکاری سبب از خودبیگانگی است. بنابراین ساختار استثمار و ستم و سرکوب چگونه میتواند آن جستوجوی دائمی برای یافتن خود را عملی کند؟ مسئله بعد از اثبات خود، بسط خود است و در گفتمان گاندی و ماندلا از عقل ابزاری فراتر میرویم و عقل و عشق به هم میرسند و یک نگاه انسانی و آسمانی یعنی عشق به نوع بشر که یک نگاه جهانی و عام است، پیش میآید.
ما باید بتوانیم به اثبات و بسط خود برسیم و اقبال لاهوری در این زمینه فوقالعاده است و میگوید منکر حق نزد ملا کافر است، منکر خود نزد من کافرتر است. مخصوصا ما به عنوان یک جامعه در حال گذار به این نیاز داریم که دو رویکرد اصلی در گذار را که یکی کارگزارمحور است و دیگری ساختارمحور را باهم ترکیب کنیم.
من یک نگاه انتقادی به تجربه گاندی و ماندلا میتوانم داشته باشم، یعنی در واقع ما در مرحله مبارزه، اجماعی را فراهم میکنیم اما به دلیل نداشتن نگاه ساختاری به مسائل، آن فقدان بحث توسعه از پارادایم این بزرگان در واقع باعث می شود بعد از اینکه پیروز میشوند و استقلال به دست میآورند، بر سر تخصیص و توزیع منافع، منابع و مازاد که در واقع کارکرد دموکراسی در نگاه اقتصاد سیاسی است و باید یک توزیع قدرتی بشود و نهادسازی بشود و این ترکیب نهادی طوری چیده شود که این مازاد به درستی تقسیم شود، به مشکل میخورند.
در بعد سیاسی، دموکراسی میآید و حل مسالمتآمیز منازعات را مطرح میکند که یک مدلش این است که انتخابات باشد و دیگری اینکه به سمت مذاکره، مصالحه حرکت کنیم و توافقی حاصل شود ولی از این فراتر هم بحث اجماع مطرح است و اساسا دموکراسی فراتر از بحث مشارکت، بحث رضایت مردم در آن مطرح است که مشروعیت میآورد. که در مدل دوم دموکراسی میرویم به سمت گفتوگو و اجماع و در اینجا احزاب مواد خامی هستند که با توجه به اینکه حقیقت نسبی است و تکثر پذیرفته شده است و هرکدام از احزاب ممکن است بخشی از حقیقت را بگویند پس به سمت یک اجماع حرکت کنیم که در جوامع در حال گذار این بحث خیلی مهم است.
ما نیاز به اجماع داریم و باید تمام احزاب و گروهها را به این سمت ببریم که وارد گفتوگو بشوند با یکدیگر. البته مصالحه با تبانی و ساخت و پاخت متفاوت است. در رویکرد گاندی و ماندلا دموکراسی درونی و اخلاقی است و اساسا فراتر از اینکه چه کسی حکومت کند، روی اصول حکومت بحث میشود و اینکه اساسا سلطه نباشد، نه اینکه ما سلطه را از یکی بگیریم و به دیگری ببخشیم. بنابراین بحث اجماع و کنگره ملی و اینکه باب گفتوگو و مذاکره میان احزاب باز شود از نیازهای اصلی ما برای دوران گذار است.
در بحث توسعه نیز باید بگویم که فراتر از رشد اقتصادی، با تغییرات اساسی در نقش دولت، گفتمان را به سمت توسعه همراه با صلح حرکت دهیم، چرا که در عصر جهانی شدن صلح از درون خانهها و خود انسانها آغاز میشود و ما نسبت به جامعه و طبیعت و در درون خودمان صلح را تجربه کنیم. در واقع نقصی که در تجربه گاندی و ماندلا شاهد هستیم همین است که الان هند یک رشد اقتصادی را دارد تجربه میکند، هر چند که دستاوردهای فرهنگی این دو بزرگوار فراوان است اما هر دوی آنها آن بعد عدالت اقتصادی را تحت شعاع مسائل فرهنگی قرار دادند. بنابراین توسعه ما را به سمت عدالت اجتماعی میبرد و حل اساسی مسائل جامعه از گذر تغییرات اساسی به ساختاری است. در واقع انقلاب به معنای درستش همان تغییرات اساسی و جابهجاییهای طبقات اجتماعی است که گروهها و طبقات اجتماعی دزد و غیرمولد کنار روند و طبقات وگروههای اجتماعی مولد روی کار بیایند و آن مازادی که وجود دارد را همان کسانی که در تولیدش نقش دارند مورد استفاده قرار دهند و بین آنها توزیع شود.
جاوید قربان اوغلو: از نظر ماندلا، غایت سیاست، قدرت نبود
پیش از آغاز سخنانم میل دارم به مصاحبهای که از آقای خاتمی در بیستوششمین شماره ماهنامه «نسیم بیداری» منتشر شده بود، اشاره کنم. به نظرم شاهبیت سخنان جناب خاتمی در آن مصاحبه همان بخشی است که ایشان اشاره میکند که من بنا بر مقایسه ندارم، اما رفتار ماندلا پس از پیروزی را با رفتار پیامبر پس از فتح مکه مقایسه می کنم. از نظر من این تعبیر، شاید عمیقترین و زیباترین تعبیری است که درباره عمل نلسون ماندلا بر زبان جاری شده است که قرابتی را میان رفتار ماندلا با شخصیت بزرگ و وجود مبارکی چون پیامبر اکرم (ص) تشخیص داده است.
مطلبی که من امشب میخواهم از آن سخن بگویم، در واقع پاسخ به دو پرسش است، یکی اینکه ماندلا چگونه ماندلا شد و عوامل شکل دهنده شخصیت وی چه بود؟ و شما را به این نکته توجه میدهم که شخصیت ماندلا نه در جامعهای که در آن ارزشهای الهی و والای انسانی حاکم بود، رشد یافت؛ بلکه در باتلاق متعفنی به نام آپارتاید شکل گرفت و تبدیل به تاریخسازترین انسان یکصدسال اخیر شد.
پرسش دوم این است که این ویژگی کاریزماتیک ماندلا را چگونه باید تحلیل کرد؟ ویژگیای که اکثر رهبران و روسای جمهور کشورهای بزرگ را به این وا می داشت که با ماندلا دیدار کنند و برایشان افتخاری باشد که با او عکس یادگاری بگیرند.
در پاسخ به پرسش اول باید بگویم از دیدگاه من، شخصیت ماندلا از سه عامل شکل گرفته است: عامل اول آن ارزشهای قبیله ای است که ماندلا در هجده سال نخست زندگیاش آن را تجربه کرده و با آنها زندگی کرده است، میدانیم که ماندلا متولد سال ۱۹۱۸ بوده و به قبیله کنبو تعلق داشته که در دوران آپارتاید تحت حکومت انگلیسیها قرار داشته است. ماندلا در ۹ سالگی پدرش را از دست میدهد و مادرش که جزء چهار زن پدرش با مجموع سیزده فرزند بوده، به دلیل ویژگیهای خاصی که در این کودک بود، وقتی او را نزد حاکم قبیله میبرد، حاکم او را به فرزندخواندگی قبول میکند و ماندلا از روستای خودش خارج شده و به مرکزیت قبیله خودش وارد میشود و در آنجا با ارزشهای رهبری قبیلهاش آشنا میشود که مبتنی بر اقناع مردم و استفاده از آرای همگانی در پیشبرد امور بود.
عامل دوم در شکلدهی به شخصیت ماندلا موثر بود، آشناییاش با نوع تربیت اروپایی است. ماندلا در هفت سالگی وارد مدرسه میشود، مدرسهای که معلمش یک بانوی متدیست است و در همان جاست که نام نلسون که یک دریانورد انگلیسی است بر او گذاشته می شود. ماندلا بارها در کتابهایش میگوید که تحت تاثیر نظم، انضباط و باور به علم و دانشآموزی در آن مدرسه بوده است.
سومین عامل نیز زمانی رخ میدهد که ماندلا وارد دانشگاه میشود و با جنبشهای مدنی و اعتراضی علیه آپارتاید آشنا میشود و در آنجا تبدیل به یک مبارز و چریک میشود که بعد از مبارزات طولانی در سال ۱۹۶۴ به ۲۷ سال زندان محکوم میشود. من فکر میکنم مهمترین فراز شخصیت ماندلا در همان ۲۷ سال زندان شکل گرفت. ماندلا را ما معمولا به عنوان یک شخصیت اهل مدارا میشناسیم اما نباید فراموش کنیم که ماندلا زمانی هم در کنگره آفریقا، بر این موضع تاکید کرد که باید با نظام آپارتاید وارد فاز مبارزه مسلحانه شویم که البته بعدها خودش توضیح داد که عملکرد نظام آپارتاید در آن دوره به ما اجازه نمیداد که جور دیگری رفتار کنیم.
ماندلا از مجموعه این عناصر، درسهایی آموخته بود، درسهایی چون حاکمیت ارزشهای انسانی در نظامهای قبیلهای و یا تاثیراتی که از اولیور کامبو و والتر سیسیلو بهعنوان دو تن از مبارزان ضدآپارتاید دریافت میکند، که خودش در بیان این تاثیرات میگوید، از کامبو، کنترل هیجان و احساسات، شکیبا بودن در کارها و تصمیمگیریها و از سیسیلو مصلحتاندیشی و واقعگرایی، اهمیت دادن به نظر دیگران و مصالحه با رقبا را یاد گرفتهام.
سه فراز تاریخی نیز در زندگی ماندلا وجود دارد، یکی در سال ۱۹۶۴ است که پس از دستگیری در دادگاه میگوید من سالها برای مردم مبارزه کردهام و آرمانم شکلگیری جامعه دموکراتیکی است که در آن همه انسانها، چه سفیدپوست و چه رنگینپوست در کنار یکدیگر و با حقوق برابر زندگی کنند که امیدوارم تا زمانی که زندهام به این آرمان دست یابم و یا جان خود را در راهش فدا کنم.
فراز بعدی در سال ۱۹۸۴ است که نظام آپارتاید تحت فشارهای بیرونی شروع به مذاکره با ماندلا میکند، آزادی مشروط خود را رد میکند اما به این نکته نیز اشاره میکند که میخواهم سفیدپوستان هم در حکومت نقش داشته باشند و وقتی به حکومت میرسد این خواسته را هم اجرایی میکند.
و فراز سوم نیز زمانی است که در سال ۱۹۹۴ وقتی که از او میخواهند تا حکومت کند، در ابتدل مخالفت میکند اما پس از اینکه تحت تاثیر مشورتها قرار میگیرد و میپذیرد، میگوید که یک دوره بیشتر حکومت نخواهد کرد و درست زمانی دست از حکمرانی میکشد که در اوج محبوبیت داخلی و خارجی قرار دارد.
در نهایت باید بگویم من ۱۰ ویژگی را برای ماندلا شمردهام که به صورت تیتروار به آنها اشاره میکنم، داشتن هدف در زندگی، قائل بودن به اینکه غایت سیاست، قدرت نیست، دنیای ماندلا حتی در عرصه سیاستورزی هم دنیای سیاه و سفید نبود، ماندلا اهل مصالحه بود، از هیجانات مقطعی حتی در سختترین شرایط پرهیز میکرد، او اخلاق و سیاست را باهم سازگار کرد، اهل کینهتوزی نبود، او به شنیدن سخنان دیگران اعتقاد راسخی داشت، ماندلا عقل و عشق و شجاعت و واقعگرایی را باهم ترکیب کرد و در نهایت گذشت و مدارا داشت، تا حدی که سفیدپوستان بیش از سیاهپوستان او را دوست میداشتند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.