امروز : شنبه، ۹ اسفند ، ۱۳۹۹ - 16 رجب 1442
دوباره باید طرح زمان آقای خاتمی یعنی پروژههای توسعهمشترک با کشورهای حاشیه خلیج، احیا شود
نشستهای ماهانه-پایگاه تحلیلی بنیاد باران: یکصدوسیزدهمین نشست تخصصی ماهانه بنیاد باران با سخنرانی ناصر هادیان و محمدعلی مهتدی با موضوع «ریشهها و پیامدهای بحران جاری در خلیج فارس» در محل مرکز همایشهای بینالمللی رایزن برگزار شد. در ادامه، سخنرانی بخش دوم این نشست، متن کامل سخنرانی محمدعلی مهتدی آمده است: تشکر میکنم از خدمت خانم دکتر […]
نشستهای ماهانه-پایگاه تحلیلی بنیاد باران: یکصدوسیزدهمین نشست تخصصی ماهانه بنیاد باران با سخنرانی ناصر هادیان و محمدعلی مهتدی با موضوع «ریشهها و پیامدهای بحران جاری در خلیج فارس» در محل مرکز همایشهای بینالمللی رایزن برگزار شد. در ادامه، سخنرانی بخش دوم این نشست، متن کامل سخنرانی محمدعلی مهتدی آمده است:
تشکر میکنم از خدمت خانم دکتر کولایی که لطف فرمودند که این فرصت را برای بنده ایجاد فرمودند تا در این جمع فرهیخته در خدمت شما عزیزان باشم. من بیشتر میپردازم به موضوع بحث، یعنی خود قطر. چارچوبهای منطقهای و بین المللی را جناب آقای دکتر هادیان فرمودند.
اولا قطر، کشور کوچکی است. ۲۷۰ هزار نفر سکنه اصیل دارد. شاید ۳۰۰ هزار نفر. یک میلیون نفر هم سکنه غیر قطری هستند از فیلیپینی، پاکستانی، هندی، سریلانکایی که آنها معمولا در امور خدماتی هستند. یک کشور انگشت دانهای با ۲۷۰ هزار یا ۳۰۰ هزار جمعیت اما درآمد هنگفت گاز. سال گذشته ۸۶ میلیارد دلار درآمد قطر بوده، از طریق فروش گاز که اکثرش هم از همین پارس جنوبی است که با ما مشترک است. صندوق سپرده ارزی قطر در حال حاضر ۳۲۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد. کشوری که به این ترتیب مازاد درآمد دارد خود به خود تشویق میشود به اینکه اندیشهای داشته باشد و دنبال بلندپروازی برود و بخواهد نقش منطقهای بازی کند. در اوایل بهار عربی و انقلابهایی که در جهان عرب رخ داد، سال ۲۰۱۰-۲۰۱۱، اصلا این بحث مطرح شد که چطور ممکن است در علوم سیاسی، کشوری که مولفههای یک قدرت منطقهای را ندارد، نقش منطقهای بیشتر از حجم خودش بازی کند؟ آیا پول به تنهایی میتواند این امکان را به کشوری چنین کوچک بدهد که نقش منطقهای بازی کند؟ خب نقش منطقهای قطر واقعا وحشتناک بود. این شبکه از زمانی که شیخ حمدبنخلیفه آل ثانی علیه پدرش کودتا کرد و خودش قدرت را در دست گرفت، برنامه ریزی مفصلی برای نقش منطقهای کردند. اولا مساله امنیت برای قطر و برای تمام کشورهای حاشیه خلیج فارس مطرح است. چون گنجینهای است، ثروت بسیار هنگفتی است، چطور میشود امنیت این گنجینه و این آقایانی که سر این گنج نشستند را تضمین کرد؟ معمولا همه اینها سراغ قدرت نظامی آمریکا میرفتند و فرانسه و انگلستان. به خصوص بعد از خروج بریتانیای کبیر از شرق سوئز در اواخر دهه ۶۰ میلادی و اوایل دهه ۷۰، آمریکاییها جای انگلیسیها را گرفتند و فرانسویها هم آمدند. قطر یک پایگاه نظامی به آمریکا داد به نام پایگاه العیدی. این پایگاه، بزرگترین پایگاه لجستیکی نیروهای آمریکا در خاورمیانه است. در همین مثلث ازبکستان تا ترکیه تا شاخ آفریقا، آمریکا حدود ۷۵ تا ۸۰ پایگاه نظامی دارد. بزرگترین پایگاه لجستیکی نیروی زمینی در قطر است. حتما قطر فکر میکند با این پایگاهی که به آمریکا داده، امریکا مجبور است امنیتش را حفظ کند. با این حال برای تضمین استمرار حمایت آمریکا، برای اولین بار، اولین کشوری میشود که با اسرائیل رابطه برقرار میکند ولی سفارتی برای اسرائیل در دوحه باز میشود تحت عنوان دفتر تجاری که این مخفی است و علنی هم نیست. همه میدانند که لابی اسرائیل در آمریکا بسیار قوی است. هر کسی بخواهد به آمریکا وارد شود یا از امریکا استفاده کند بهترین راه این است که به لابی اسرائیل متوسل شود. قطر فکر میکرد با ارتباطی که با اسرائیل دارد و با پایگاهی که به آمریکا داده، امنیتش کاملا محفوظ است و این گنج در دست خود آل ثانی برای همیشه باقی خواهد ماند.
باید در این میان به شبکه الجزیره هم پرداخت. شبکه الجزیره مساله بسیار مهمی است چون شبکه الجزیره با ۶۰ میلیون بیننده هر شب در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ خودش یک پدیدهای بود که به CNNعرب معروف شد و تاثیرات سیاسی و فرهنگی بسیار گستردهای در کل منطقه و جهان عرب گذاشت. جهان عرب را زیر و رو کرد. بسیاری در تحلیل انقلابهای جهان عرب در سال ۲۰۱۱، معتقد هستند که شبکه الجزیره، نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. مردم جهان عرب برای اولین بار گفتمانی شنیدند، غیر از گفتمان رسمی رادیو تلویزیونهای وابسته به رژیمهای دیکتاتوری و پادشاهی خودشان. خیلی خلاصه عرض کنم که من دیدم دانشگاههای خود منطقه، و حتی در اروپا و آمریکا، درباره الجزیره در سطح کارشناسی ارشد و دکتری درباره شبکه الجزیره نوشتهاند. در انقلابهای جهان عرب، شبکه الجزیره و قطر خیلی نقش بازی کردند و بعد هم قرار شد اخوانیها را در همه جا برای کنترل این انقلابها بیاورند، این نقشی بود که قطر و آقای اردوغان با هم بازی کردند در مصر و در تونس و در همه جا، اخوانیها را آوردند. حالا بگذریم که بعد از مارس سال ۲۰۱۱ که این بحران را به سوریه بردند و سیاست شبکه الجزیره عوض شد، که خود این بحث مفصلی است که در اینجا نمیگنجد، ولی بینندگان شبکه الجزیره هم بسیار کم شدند. طبق بعضی از نظر سنجیها، از ۶۰ میلیون مخاطب در شبانهروز، رسید به ۶ میلیون نفر و بسیاری از مدیران و گویندگان و نویسندگان شبکه الجزیره استعفا کردند و در بیروت شبکه المیادین را راه انداختند که الان شبکه المیادین، به عنوان شبکهای که از مقاومت در منطقه و از انقلابها حمایت میکند بینندگان بسیار زیادی دارد. قطر در مصر نقش بازی کرد. قطر کسی بود که اتحادیه عرب را دنبال خودش کشید و برد در لیبی و خیلیها را برانگیخت که لیبی را بمباران کنند و سرهنگ قذافی را سرنگون کنند. این نکته را هم عرض کنم که از روی اطلاعات دقیق شخصی بنده است. یعنی اطلاعات روزنامهای و تحلیلی نیست. اگر فرصتی بود برای شما شرح میدادم که چه برنامهریزیای در قطر صورت گرفت برای انتقال این انقلابها به سوریه و چه نقشی الجزیره بازی کرد و صدها میلیارد دلار پول ریخته شد. چطور داعش را ایجاد کردند در سال ۲۰۰۶ در جلسهای که خانم کاندولیزا رایس داشت با مسولین امنیتی مصر و اردن و عربستان و قطر و امارات. اینها بحثهای مفصلی است که اطلاعات دقیقی در این باره وجود دارد. قطر تصور نمیکرد روزی روزگاری امنیتش به شکل کنونی به خطر بیافتد. تحولی که رخ داد، انتخابات آمریکا و روی کار آمدن آقای ترامپ بود. آقای دکتر هادیان صحبت کردند. بحث این است که آیا ترامپ را واقعا آن Deep State روی کار آورد یا اینکه ترامپ آمد بر خلاف میل Deep State و به آن اعلام جنگ داد. اینها بحثهای مفصلی است. اما هرچه بود رسید به این نقطه که آقای ترامپ آمد و اولین دیدارش را از عربستان سعودی انجام داد. عربستان هم ۵۰ کشور سنی را دعوت کرد و در واقع ترتیب یک کنفرانس اسلامی داده شد. هدف عربستان بیشتر این بود که نشان دهد نماینده تامالاختیار دولت آمریکا، دولت آقای ترامپ در منطقه است و هر کاری دلش بخواهد میتواند انجام دهد. قرارداد بسته شد، ۱۱۰ میلیارد دلار اسلحه به اضافه مجموعه ۴۶۰ میلیارد دلار سلاحهای مختلف و سرمایه گذاری در بخشهای مختلف آمریکا. آقای ترامپ پیروزمندانه برگشت و اعلام کرد در واشنگتن که من آمدم و ۴۶۰ میلیارد دلار پول برای شما آوردم و من مشکلات جوانان و بیکاری را حل میکنم. بعد ناگهان دیدیم که به قطر حمله شد و او را متهم کردند و ۱۳ شرط گذاشتند و او را محاصره کردند و این مسایل پیش آمد. چرا؟ راستش تا الان هیچ دلیل قاطعی برای این چرا وجود ندارد. ما سناریوهای مختلفی را بررسی کردیم، تحلیلهای مختلفی را دیدیم، هر تحلیلی، هر سناریویی مبتنی بر یک رشته مستندات و استدلال و مدارک است. و اینها در زمینههای مختلف بحث شده. اولا همانطور که آقای دکتر هادیان فرمودند، این ۱۳ شرط را نگذاشتند که آنها قبول کنند. یعنی اصلا هیچ کشوری که برای خودش احترام قائل است و به حاکمیت خودش احترام میگذارد، امکان ندارد این شرایط را قبول کند. بنابراین آنها این شرایط را گذاشتند که قبول نکند. گام بعدی چه خواهد بود؟ قطر را محاصره میکنند؟ از شورای همکاری خلیج فارس جیسیسی، اخراجش میکنند. کودتا در داخلش راه میاندازند یا شاخه دیگری از آل ثانی، جای شیخ حمیم بن حمد آل ثانی، که طرفدار سعودی هستند روی کار میآورند. یا اصلا حمله نظامی انجام میدهند و قطر را میگیرند و تمام این گنجینه و درآمدهای ارزی و درآمد گاز را در اختیار میگیرند؟ اینها همه احتمالات بود و هنوز هم هست. من خیلی چون وقت نیست، خیلی از این احتمالات را تیتروار عرض میکنم. یکی اینکه این مساله قبیلهای است. پدر این آقای شیخ حمیم، شیخ حمد که اکثر وقتش را در لندن میگذراند و چقدر هم پول به فیفا داده که جام جهانی ۲۰۲۲ را به قطر بیاورد، ایشان به ریاض میرود و شهر کوچکی نزدیک ریاض است به نام عشقیر که اجداد آل ثانی آنجا بودند. آنها معتقد هستند نسلشان میرسد به محمد بن عبدالوهاب، رهبر مکتب وهابیت. آنجا رفت و شاخههای این خاندان را دید و از او استقبال کردند و به ریاض رفت. سعودیها خیلی ناراحت شدند. عصبانی شدند. وادار کردند که شیوخ وهابی، اعلامیه دادند که هیچ ارتباطی بین خاندان آل ثانی و خانادان آل شیخ وجود ندارد و اینها دروغ است. به خصوص که قطر، یک مسجد بسیار بزرگی هم در دوحه ساخته بود به نام محمد بن عبدالوهاب و یکی از درخواستها این بود که باید این مسجد را ویران کنید، یا اسمش را عوض کنید. شما هیچ ارتباطی به وهابیت و محمد بن عبدالوهاب ندارید. جنگ شروع شد بین دو قبیله آل شیخ و آل ثانی. عدهای از تحلیلگران عرب معتقد بودند اصلا مساله، مساله عشیرهای است و هیچ ارتباطی به تحلیلهای منطقهای و جهانی و رقابتهای بینالمللی و آمدن ترامپ ندارد. عربستان دیده ترامپ به او کارتبلانژ داده که در منطقه هر کاری میخواهد بکند. او هم استفاده میکند به عنوان بیگبرادر، میخواهد قطر را تنبیه کند. حالا ضمن اینکه ماجرای رقابت بین عربستان و قطر، خودش تاریخچهای دارد و قطر تنها کشوری است که در این جیسیسی حاضر نیست زیر چتر برادر بزرگتر، عربستان سعودی برود. حتی یک بار به جنگ نظامی در مرز مشترک بین قطر و عربستان سعودی هم رسید. حالا با این کارت سفیدی که عربستان از آقای ترامپ گرفته، میتواند قطر را حسابی گوشمالی دهد. هم در چارچوب قبیلهای و هم میتواند به عنوان کسی که حاضر نشده در همه سالها سلطه برادر بزرگتر را در خلیج فارس بپذیرد، انتقام بگیرد. حالا اینها تحلیلهای قبیلهای و عشیرهای است و بعید هم نیست که اینها نباشد. چیزی هم اینها را رد نمیکند. اما بنده عرض میکنم اصل مساله، سر پول است و این گنجینهای است که نبایستی دست آدمهایی باشد که کشور کوچکی که با ۲، ۳ میلیارد میتواند امور خودش را اداره کند، ولی ناگهان ۸۶ میلیارد سال گذشته پول دستش آمده. این کشور بایستی کنترل شود. کنترل منابع مالی قطر. اتهام قطر هم این است که از تروریسم حمایت میکنید. اگر مقصود از تروریسم داعش و جبههالنصره و تکفیریهاست که فقط قطر نیست، امارات و عربستان و مصر و اینها همه حمایت کردند. همه اینها در ارسال داعش و جبههالنصره و دادن تسلیحات و وسایل ارتباطی و پول و مهمات نقش داشتند. هزار ماشین تویوتا را چطور وارد سوریه کردند و در اختیار داعش گذاشتند؟ اما ظاهرا مقصود از حمایت از تروریسم این نیست. آنها اخوانالمسلمین را تروریست میدانند و به خصوص جنبش حماس. حالا باز اینجا سناریوی دیگر مطرح میشود که طرحی است که آمریکا با اسرائیل برای حل مساله فلسطین دارد. نه طرح دو دولت و لازمهاش این است که جنبش حماس به عنوان مقاومتی که در نواز غزه بسیار قوی است، مثل حزب الله در جنوب لبنان و تونل دارد و سلاح موشکی دارد و میتواند تا تلاویو را هم بزند، این را بایستی رام کرد یا از صحنه خارج کرد. چه کسی از آن حمایت میکند؟ قطر. چه کسی به اوپول میدهد؟ قطر. بقیه که پول ندارند. بنابراین بایستی پول قطر را کنترل کرد تا به حماس پول ندهد. حماس وادار شود طرحی که مصر و عربستان و اسرائیل دارند را بپذیرد. این هم یک سناریو است. آخرین سناریو خیلی جالب و خندهدار است که سهشنبه هفته پیش، روزنامه The Independent چاپ لندن آن را علنی کرد. میدانید که روزنامه ایندیپندنت، روزنامه معتبری است. در این روزنامه به قلم یکی از بهترین نویسندگانش، سه شنبه گذشته ۱۱ جولای نوشته شد که داماد آقای ترامپ که یهودی است، پسر جرارد کوشنر که مسئول Trump Towerهم هست. برجی که ۶۰۰ واحد اداری دارد. هزینههای زیادی دارد. درآمد نداشته، باستی مالیات بدهد. پول زیادی کم آورده. این آقای کوشنر با قطریها صحبت میکند و میگوید به من ۵۰۰ میلیون دلار وام بدهید تا من هزینههای ترامپ تاور را بپوشانم. قطر قبول نمیکند که ۵۰۰ میلیون دلار به داماد آقای ترامپ بدهد. داماد به پدرزنش میگوید به ریاض که میرود، حال قطر را بگیرد. میگوید باشد. به ریاض میآید و در ریاض میگوید که قطر از تروریسم حمایت میکند. عربستان و محمدبنسلمان که منتظر چنین فرصت تاریخی بودند، همین را میگیرند و بلافاصله این وضعیت را برای قطر ایجاد میکنند. حالا این روایت روزنامه ایندیپندنت است که اصلا ماجرا از کجا شروع میشود. خیلی خندهدار است. جالبتر، همین روز شنبه گذشته، آقای ترامپ مصاحبه بسیار مفصلی کرد با شبکه CBN آمریکا. ترامپ اصلا یک آدم سیاسی نیست. کاسب است، بیزنسمن است، حرف زدن سیاسی بلد نیست. هر چه هم مشاورین به او یاد دهند و بنویسند و تلقین کنند، باز هم وقتی صحبت میکند، خودش را لو میدهد. در مصاحبه با این شبکه با آبوتاب و خنده و افتخار گفته من رفتم عربستان ولی قبلش به آنها شرط کردم که اگر چند صد میلیارد دلار پول به من میدهید من میآیم به عنوان اولین کشوری که از آن بازدید میکنم. اگر نمیدهید نمیآیم. عربستان موافقت کرد و من رفتم و این پول را آوردم. ۴۶۰ میلیارد دلار. ببینید رئیسجمهور بزرگترین کشور جهان با چه زبانی صحبت میکند. نکته بعد در همین مصاحبه با CBN میگوید ما پایگاه قطر را ادامه نمیدهیم. اگر قطریها میخواهند این پایگاه در آنجا بماند و امنیتشان را حفظ کنیم باید ۱۰۰ میلیون دلار بدهند. این را خودش گفته و فیلمش هست. ۱۰۰ میلیون دلار باید بدهند. اگر نه، ده کشور الان به صف ایستادند که حداقل صد میلیارد دلار به بالا میدهند که در آن صورت این پایگاه را منتقل خواهیم کرد به آن کشور. قبلا در دورههای گذشته وقتی آمریکا میخواست جایی پایگاه بزند، بایستی از آن کشور اجازه میگرفت، بایستی زمین اجاره میکرد، پول میداد، کاری که در ازبکستان کرد، کاری که در لهستان کرد. حالا آقا پایگاه دارد، برای اینکه پایگاه باشد، صد میلیارد دلار از طرف پول میخواهد. این را رئیسجمهور آمریکا گفته است. البته ده کشور هم نیستند. ده کشوری وجود ندارند که بخواهد بیشتر از صد میلیارد برای تاسیس یک پایگاه نظامی بدهد. فقط عربستان است و امارات. یعنی امارات الان بالای ۹۰۰ میلیارد دلار صندوق ذخیره ارزی دارد. امارات میتواند این کار را کند، عربستان هم میتواند این کار را کند. گرچه عربستان دیگر پولی برایش نمانده و هر چه بوده داده. لذا با این سخنان رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا مشخص میشود که مساله سر لحاف ملانصرالدین است. مساله پول است و تصاحب این گنجینه.
حالا اینکه چه خواهد شد، من خیلی سریع عرض میکنم. گزینه عملیات نظامی به نظرم وجود ندارد، با توجه به سیاستی که ایران و نقشی که ترکیه بازی کرده. ظاهرا خود قطریها هم رفتند، وزیر خارجهاش به آمریکا رفته و سر کیسه را شل کردند. اولین پرداخت، ۱۲ میلیارد برای مقداری اسلحه، بعد هم قرار شده تا ۲۲ میلیارد برود. ولی تا صد میلیاردی که آقای ترامپ میخواهد خیلی فاصله دارد. این است که ما بایستی چه کار کنیم، این شاید یک جلسه بحث میخواهد تا سناریوهای مختلف را بررسی کنیم. منتها من یادم افتاد در دوره ریاست جمهوری جناب آقای دکتر خاتمی ما چیزی که با سران کشورهای حاشیه خلیج مطرح میکردیم، مساله امنیت دستهجمعی بود. در آن زمان برای ایجاد اعتماد نیز اندیشه پروژههای توسعهمشترک مطرح شد. اولین کار هم کویتیها پذیرفتند که ما آب بفرستیم از شطالعرب از اروندرود به کویت که انگلیسیها به هم زدند. الان ثابت شده که آمریکا و اسرائیل نمیتوانند حامی امنیت اینها باشند. چون آمریکا و انگلستان، رفیق قافله و دوست راهزنها هستند. کسی که که قافله را حمایت میکند، خودش قافله را میچاپد. اگر آنها به این نتیجه رسیدند، الان شرایط مناسب است که این پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران که از روز اول ما اعلام کردیم، یعنی امنیت دستهجمعی منطقهای دوباره مطرح شود. خصوصا همان طرحی که جناب آقای خاتمی مطرح کرده بودند، طرح پروژههای توسعهمشترک. برای اینکه اطمینان حاصل کنند که ایران هیچ نظر سوئی، هیچ توسعهطلبی نسبت به اینها ندارد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.