امروز : شنبه، ۹ اسفند ، ۱۳۹۹ - 16 رجب 1442
جامعه سیاسی ایران، نیروهایش همدیگر را خنثی میکنند
نشستهای ماهانه-پایگاه تحلیلی بنیاد باران: نودوششمین نشست تخصصی بنیاد باران با موضوع «تحزب، انتخابات و توسعه با تاکید بر اخلاق، عقلانیت و قانون»و با سخنرانی حمیدرضا جلاییپور، استاد جامعهشناسی سیاسی دانشگاه تهران در محل مرکز همایشهای بینالمللی رایزن برگزار شد. متن کامل سخنان حمیدرضا جلاییپور، دومین سخنران نشست به شرح زیر است: عنوان بحث من […]
نشستهای ماهانه-پایگاه تحلیلی بنیاد باران: نودوششمین نشست تخصصی بنیاد باران با موضوع «تحزب، انتخابات و توسعه با تاکید بر اخلاق، عقلانیت و قانون»و با سخنرانی حمیدرضا جلاییپور، استاد جامعهشناسی سیاسی دانشگاه تهران در محل مرکز همایشهای بینالمللی رایزن برگزار شد.
متن کامل سخنان حمیدرضا جلاییپور، دومین سخنران نشست به شرح زیر است:
عنوان بحث من موقعیت تحققیابی سیاسی در جامعه سیاسی ایران هست. لذا عنوان من با موضوع این نشست خیلی ارتباط دارد: احزاب، انتخابات و توسعه. من به شرحی که توضیح میدهم جامعه سیاسی ایران یک ویژگیهایی دارد که متاسفانه عمل اخلاقی و عقلانی و قانونی در آن با مشکلات زیادی روبهرو است. من برخلاف محققین و جامعهشناسانی که ایرانیها را خیلی منفی ارزیابی میکنند، این ارزیابیهای منفی را قبول ندارم و استنباطم این هست که اگر این فشار ساختاری از روی این جامعه برداشته شود، ایرانیها مردمان خوبی هستند. لذا برای توضیح همین بحث، توجه به جامعه سیاسی ایران، خیلی مهم است. چرا من اینطور بحث میکنم؟ چون رشته تحصیلی من جامعهشناسی سیاسی است و بیشتر روی رابطه حکومت و جامعه دقت دارم. چون وقت نیست من خیلی کوتاه صحبت میکنم. جامعه سیاسی ایران بهنظر من همچنان درگیر سامانیابی و تمایزیابی است، یعنی تشکلیابی سیاسی در جامعه هست ولی متاسفانه هنوز به یک نظام رقابتی حزبی نرسیده و بهصورت جدی این جامعه سیاسی مشوق توسعه همهجانبه کشور نشده است. مهمترین دلیل آن این است که جامعه سیاسی ایران نیروهایش همدیگر را خنثی میکنند و این نیروها نمیتوانند این جامعه را بهطرف توسعه همهجانبه ببرند. این همان حرفی است که من میخواهم در این فرصت از آن استفاده کنم و بیشتر شرح دهم. برای این کار بحث من دو قسمت دارد: دو واژه تحلیلی یا سنخ تحلیلی دارم که ابتدا آنها را توضیح میدهم و بعد میگویم جامعه سیاسی ما به کدام نزدیک است. ولی در قسمت بعدی جلسه هم میشود روی نتیجهگیریها بیشتر بحث کرد. دوتا سنخ تحلیلی که من میخواهم به کار ببرم، بیشتر از تجربه جوامع سیاسی واقعا موجود درآمده یعنی از آسمان و سنخ آرمانی افلاطونی نیست، یعنی از پایین به بالا پیش آمده است. سنخ تحلیلی را من اسمش را میگذارم جامعه سیاسی سازمانیافته و همسو و مشوق توسعه همهجانبه و یک سنخ دیگر هم در برابرش است جامعه سیاسی نامتعادل و ناتوان در توسعه همهجانبه. حالا ویژگیهای سنخ تحلیلی جامعه سیاسی همسو با توسعه چیست؟
از نظر ما در جامعهشناسی سیاسی، جامعه سیاسی چهار لایه دارد. اولین لایه حکومت است، حکومت نه دولت. حکومت یعنی حوزه عاملیت، حوزهای که عاملیت را برقرار میکند که نظم سیاسی، امنیت و عدالت را شامل میشود، یا حوزه اقتدار. منظورم آن حوزه است، نه هیئت دولت و وزرا، همه ارکان حکومت .حالا ببینید در جامعه سیاسی توسعهیافته، یعنی جامعه سیاسی که در خدمت توسعه میخواهد قرار بگیرد، عرصه عاملیت و حکومت، عرصه رقابت هستند و منافع است. بالاخره بخشی از نیروهای کشور بیشتر در آن عرصه میتوانند حضور داشتهباشند. ولی تجارب نشان میدهد که تمام جوامع سیاسی موجود آنهایی که در خدمت توسعه هستند یک بخشی از حکومت کاملا نهادمند است و قانونی عمل میکند. تمایزیابی و بیطرفی دولت مورد توجه مردم عادی است یعنی میفهمند، نه اینکه با تبلیغات قبول کنند. یک حوزههایی حوزههای بیطرفی است و برای خدمات عمومی کار میشود. این موضوعی است که در بیست کشور توسعهیافته دنیا، در دستگاه قضائیشان نمود پیدا میکند.
لایه دوم، حوزه داوطلبانه است. یعنی در برابر حوزه عاملیت، حوزهای که مردم بیرون خانواده و بیرون بازار و محلکارشان هستند. در حوزه داوطلبی و حوزه توجه به امر جامعه که ما به این میگوییم جامعه مدنی. حالا ویژگیهای یک جامعه سیاسی توسعهیافته یا در خدمت توسعه این هست که در این حوزه داوطلبانه، اصلا حکومت بهانه میگیرد که مردم کار مشارکتی و فعالانه و کار داوطلبانه داشته باشند. غیر از این جامعه زنده نمیشود و توسعه معنی نمیدهد. آن توسعه شصت هفتاد سال پیش گذشت، که جامعه گرسنه است و فقیر و بیسواد است و یک دولت توسعهگرا بیاید و اوضاع را سروسامان بدهد. ادبیات توسعه الان روی جامعه داوطلب کار میکند. این جامعه داوطلب باید بتواند کار کند وگرنه اصلا مشکلی حلوفصل نمیشود. حق تشکلیابی به رسمیت شناخته میشود و در اختلافاتی که در جامعه مدنی اتفاق میافتد، واقعا حکومت و قوه قضائیه بیطرف است و داور وسط اختلافات است. این لایه دوم پویاییهای اجتماعی دارد که متاسفانه در کشور ما، دستگاههای رسمی و تبلیغاتی، این جنبشها را کنار شورش میگذارند. جنبشها علامت توانایی جوامع است و این لایههای پویشی، همه به فکر خودشان، جامعهشان و آیندهشان هستند که مطالباتشان را مطرح میکنند. یک جامعه سیاسی که به طرف توسعهیافتگی بخواهد حرکت کند، جامعه مدنیاش و پویاییهای اجتماعیاش، شورشی تلقی نمیشود، این علامت توانایی جامعه تلقی میشود. حکومت هم میگوید ببیند آنها چه میخواهند؟
نکته آخر در لایه دوم اینکه میان آن وجه پویشی جامعه مدنی با آن وجه نهادی و سازمانی یک تعادلی است. اگر به یک طرف برود جامعه قطبی میشود و همه فکر میکنند فقط حکومتها میتوانند جامعه را خطرناک کنند، در حالیکه جامعه مدنی هم میتواند جوامع را خطرناک کند، وقتی که این تعادل به هم میخورد. این لایه دوم آن جامعه سیاسی است.
لایه سوم، لایه شهروندان است. اغلب تئوریهای توسعه میگویند اگر شهروندان به طرف شهروندان آگاه، ماهر و اخلاقی نروند، این دنیای مدرن متاخر، تحملش سخت است. یعنی یک دنیایی است که مرتب آدمها باید تصمیم بگیرند برای هویتیابی و سرنوشت خودشان و تعیین تکلیف خودشان که کار را سخت میکند. لذا هرکسی از پس این دنیا برنمیآید. البته الان همه ادبیات روی حقوق شهروندی بهتنهایی کار نمیکند بهموازات حقوق شهروندی، وظایفی که شهروندان دارند نیز مورد توجه قرار میگیرد.
بالاخره لایه چهارم همان احزاب سیاسی است یعنی احزاب سیاسی رقابتی . در یک جامعه سیاسی که سامانمند و پیچیده است و درست کار میکند، احزاب سیاسی کارکرد مهمی دارند. نظامهای جا افتاده حزبی که تمام آن تشکلهای سیاسی در نظام حزبی سامان پیدا میکنند، مثل بدنهای پیچیده. البته گاهی هم که نظام حزبی رقابتی یک واسط خوبی بین حکومت و جامعه مدنی و افکار عمومی است. این خصیصهها مثل نان شب برای جامعه سیاسی واجب است.
چهار تا مولفه هست که به توسعه سیاسی ربط ندارد، به توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ربط دارد. بعضی از مولفههای آن ها هم نباشد، این جامعه سیاسی اصلا تغذیه نمیشود. یعنی اگر در حوزه اقتصادی ما یک اقتصاد تولیدی، رقابتی، عالی و قوی نداشته باشیم، اصلا جامعه مدنی جان و توان مادی ندارد. یا مثلا در توسعه فرهنگی، اگر در عرصه عمومی نقد و بررسی امن وجود نداشته باشد، توسعه سیاسی تبدیل میشود به استبداد اکثریت و چون وقت نیست من دیگر بحثها را باز نمیکنم.
اما سنخ دوم، یعنی سنخی که جامعه سیاسی آن مولفههای جامعه سیاسی را دارد ولی یکدیگر را خنثی میکنند و در مجموع توسعه را تسهیل نمیکنند. من ویژگیها را خیلی سریع میگویم چون اولی را گفتم و این موارد در برابر آنها تعریف میشود، راحتتر میتوان شرح داد. نهاد حکومت بیشتر عرصه منافع خصوصی و گروهی و حلقهای میشوند. وجه عام آن به چشم مردم نمیآید. در این نوع جوامع، حکومتها یک نوع کارهای عام میکنند، از قبیل فعالیت در حوزههای امنیت، بهداشت، درمان، آموزش، آیین دادرسی و…اما سر کارهای اساسی مثل تغییر سمتها، توزیع منابع، مبارزه با فساد ساختاری، آنجا اصلا وجه عام حکومت دیده نمیشود. در این صورت آن وجه پویشی جامعه منتظر میماند که ببیند چه کسی میتواند خودش را با هزینه کمتر نشان بدهد، یا این که اگر حکومت خوب بتواند کنترل کند اصلا جامعه مدنی را ناراحت و ناامید و مأیوس میکند. رشد شهروندی، فردگرایی مثبت و اخلاقی جای خود را به فردگرایی منفی، خودمحورانه، سودجویانه و لذتگرایانه میدهد. یعنی جامعه بالاخره رشد کرده است و مدرن شده و فردیت در آن مهم شده، اما متاسفانه فردیت منفی. یعنی آن شهروند که توجه به امر عمومی و خیر عمومی میکند، در اینجا دیگر ضعیف میشود و هرکس به دنبال کار خودش میرود. حرف من این است متاسفانه در کشور ما جامعه سیاسی مولفههای قابل توجهی دارد ولی شما سرجمع روی هم میگذارید این جامعه سیاسی به نوع دوم نزدیک است نه به نوع اول. میشود دلایل آن را آورد اما چون وقت نیست من کوتاه عرض میکنم. چند دلیل هست خیلی روشن که جامعه سیاسی ما در خدمت توسعه نیست و نیروهایش همدیگر را خنثی میکنند؛ بهرغم اینکه چندین دهه هست که بروکراسی این کشور رشد پیدا کرده، قانونگذاری شده، نوسازی شده، اما ما الان در شرایطی هستیم که یک علائمی نشان میدهد که همچنان بعد خاص حکومت مهم است نه بعد عام. به نظر من همین اتفاقات اخیر که در جامعه سیاسی ایران افتاد، تایید این حرف است. جامعه ده سال هزینه داد و با مشکلات زیادی روبرو شد که البته خوشبختانه از سال ۹۲ یک شرایطی فراهم شد که کشور به طرف آرامش و توسعه حرکت کرد. دولت روحانی زحمت کشید. برجام به فرجام رسید. خیلی رخداد مهمی بود. به نظر من یکی از رخدادهای مهم این سه چهار دهه است، چون کشور با هزینه کم از زیر بند این حبس شورای امنیت بیرون آمد. آنوقت ما خوشحال نشدیم و مردم خوشحال شدند. به نظر من دوستان توجه کنند خوشحالی مردم خیلی امر مهمی است مردم الکی خوشحال نمیشوند، شما از لحاظ جامعهشناسی بررسی کنید همه مردم بیدلیل سر یک چیزی خوشحال نمیشوند. شما نگاه کنید در همین جامعه سیاسی ساعت یک بعد از نصف شب میروند و سفارت را میگیرند. حالا وجه عام و خاص حکومت معلوم میشود. این در تعبیر حکومت ما میشود براندازی. یعنی یکی از ما اگر چنین کاری را در خیابان انجام دهیم، همهمان را به جرم براندازی میگیرند .اکنون ما باید امیدوار باشیم که این موضوع رسیدگی میشود، موضوعی که پاس گل به عربستان، اسرائیل بود که تمام کشورهای اسلامی را در مقابل ما قرار داد. لذا جامعه سیاسی که در خدمت توسعه نیست، به این معنی نیست که در آن مولفههای برجسته ندارد، دارد؛ ولی سرجمع که شما نگاه میکنید، مجموع نیروها همدیگر را خنثی میکنند. لذا ما به طرف توسعه حرکت نمیکنیم و همین میشود، هفتصد میلیارد هم که هزینه میشود باز درجا میزنیم، من بقیه شواهدم را بعدا میگویم.
خلاصه اینکه من آن دید منفی را راجع به جامعه ایران ندارم، ما تواناییهای خوبی کسب کردهایم ولی وقتی صحبت از جامعه سیاسی است، همچنان تا تمایزیابی فاصله داریم. ما الان در مرحله تشکل یابی سیاسی هستیم، دو جبهه در کشور تشکیل شدهاست، جبهه اصولگرایان و جبهه اصلاحطلبان. شرایط برای تحققیابی خوب است. ولی بخش دیگری از حکومت نمیخواهد و لذا جلوی آن را میگیرند و این جامعه سیاسی نمیتواند جلو برود. اما علیرغم همه این موانع ما باید به طرف یک وضعیت توسعهیافته برویم. توسعه هم از نظر من یعنی بالا بردن توانایی مادی و غیر مادی اکثریت اعضای جامعه.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.